English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8742 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
pianissimo U بسیارنرم
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
extrasensory U ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
tush U لامسه
angst U احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
tactile U استفاده از حس لامسه
touches U پرماس حس لامسه
touch U پرماس حس لامسه
acheiria U فاقد قوهء لامسه
haptic U وابسته بحس لامسه لامسهای
velvet feels soft U مخمل به لامسه نرم است
synesthesia U احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
how U چنانکه
so that U چنانکه
coordinately U چنانکه یکجورباشد
permissively U چنانکه مخیرسازد
dilatorily U چنانکه پرشود
admissibleness U چنانکه روا
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
so to speak U چنانکه گویی
insolubly U چنانکه اب نشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
as it deserves U چنانکه باید
as is well known U چنانکه مشهور
pinchingly U چنانکه فشاراورد
proper U چنانکه شایدوباید
prettily U چنانکه زیبانماید
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
prettily U بخوبی چنانکه باید
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
interminably U چنانکه تمام نشود
convincingly U چنانکه متقاعد کند
according as چنانکه بدان سان که
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
funnily U چنانکه خنده اورد
perniciously U چنانکه زیان اورد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
permissively U چنانکه اجازه بدهد
effusively U چنانکه گویی بریزد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
medially U چنانکه درمیان باشد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
meetly U چنانکه باید و شاید
invisibly U چنانکه دیده نشود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
meetly U چنانکه در خور باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
thick skinned U بی احساس
aesthesiogenic U احساس زا
apathetic U بی احساس
sensation U احساس
aesthsis U احساس
feelings U احساس
apperception U احساس
appriciation U احساس
feeling U احساس
sense line U خط احساس
sensations U احساس
esthesis U احساس
sensed U حس احساس
sensing U احساس
senses U احساس
senses U حس احساس
sensed U احساس
sense U حس احساس
impression U احساس
impressions U احساس
sense U احساس
gusto U احساس
percipience U احساس
sentiment U احساس
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
sensed U احساس کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1she loved to have the last word.
1cartridge
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2crucification
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com